|
چهار شنبه 24 شهريور 1395برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️
درد يعنى: دلم براش تنگ شده ولى هيچ غلطى نميتونم بكنم
دو شنبه 22 شهريور 1395برچسب:, :: 21:25 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️
دلم گرفته است٠٠٠٠٠دلم عجيب گرفته است٠٠٠٠٠٠
مثل حس يك بغض قديمى كه گاهى هست و گاهى نيست٠٠٠٠٠٠٠٠
مثل قهر كردن يك پرنده با آسمان يعنى نپريدن٠٠٠٠٠٠
مثل خوردن يك چاى لب سوز لب دوز و بى حس شدن زبانت٠٠٠٠٠٠!!!!
مثل بخارى در اوج سرما براى گرم كردن دستانت از دهانت خارج ميكنى٠٠٠٠٠
مثل حس شاعرانه و عاشقانه ى راه رفتن زير باران ان هم با كوله بارى از تنهايى ويك چتر رنگارنگ بى رنگ سفيد٠٠٠٠٠٠
مثل هوايى شدن بيد به هنگام وزش باد٠٠٠٠٠
دلم گرفته است٠٠٠٠٠دلم عجيب گرفته است٠٠٠٠٠٠ مثل مسافر كوچكى كه از قطار زندگى جا مانده است يعنى مرگ او ٠٠٠٠٠٠
مثل نوشتن، خط خطى كردن و پرتاب كاغذ درون سطل زباله٠٠٠٠٠٠
مثل شعر خواندن ميان كسانى كه هيچ از شعر و شاعرى سرشان نميشود٠٠٠٠٠٠
دلم گرفته است٠٠٠٠٠دلم عجيب گرفته است٠٠٠٠٠٠
مثل كتابى كه از امتاحانات خرداد بر ميگردد٠٠٠٠٠٠!!!
جمعه 3 مهر 1394برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️
خودم رو واسه خیلی چیزها آماده کرده بودم ، واسه کلی حرف در ماشین رو باز کرد و رو صندلی کناریم نشست . کاغذی رو داد دستم کاغذ رو گرفتم و تو دستم مچاله کردم یه نفس عمیقی کشیدم و تو چشای گریونش که ملتمسانه نگام میکرد خیره شدم اما باید میگفتم . بی شرمانه نگاش کردم و گفتم : دیگه ازت خسته شدم . دیگه نمیخوامت . دیگه واسم بی ارزشی بابا به چه زبونی بگم دیگه فراموشم کن . میخوام واسه همیشه برم و ترکت کنم کاغذ رو تو دستم فشار میدادم و هی میگفتم و دونههای اشک از چشماش جاری میشد نمیدونم چی شد . ماشینی اومد و زد به ماشینم و دختره مرد در حالی که بهت زده شده بودم . نامه مچاله رو باز کردم . فقط یه جمله نوشته بود که دلم رو سوزوند و تا آخر عمرم خواهم سوخت… “” ترکم نکن که میمیرم” ,,سهراب سپهری,,
شنبه 28 شهريور 1394برچسب:ليلى,شيرين,دختر,بارانى,عاشق,وابسته,لالايى,پر از راز,اشك, :: 21:29 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️
مَن از نَســــل لِـــــیلی ام... صفحه قبل 1 صفحه بعد |