دلنوشته هاى من
درباره وبلاگ


سلام ب وب من خوش اومديد نظر يادتون نره قانون خاصيم نداريم ازاديم مرسى از اين كه سر زدين ب وب من ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ღ❤ღ ღ❤ღ ღ❤ღ ღ❤ღ ღ❤ღ مـــن یــک دختــــرم... خــالقم به نــــامم ســــوره هایی نازل کـــــــرد... متــــــــرو برایم جایـــــگاه ویـــژه ساخــــتـــ... مــن دختــــــرم... با تمـــام مـــردانگی هایتـــ نمیتوانـــی بفهمــی صورتی برایــم یــک دنیــاستـــ... نمــی توانی بفهمـــمی عشـــق به لاک قرمـــز را ... گریـــــه کردن بدون خجالـتــ... نمــــــاز با چادر سفیـــــــد را... درکـــ کردنش در تــــــوانتــ نیستــــ... مــــن دختـــــرم... چــرکــ نویس هیـــــــچ احســـــــاسی نمی شـــــوم...!!! ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

پيوندها
❤️دخترونه❤️(نسيم جون)
جی پی اس ردیاب ماشین
ال ای دی هدلایت زنون led
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دخملونههه هاى قشنگ و آدرس zqxw.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 80
بازدید کل : 20742
تعداد مطالب : 5
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


نويسندگان
❤️عـــــسل❤️

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
جمعه 3 مهر 1394برچسب:, :: 19:49 :: نويسنده : ❤️عـــــسل❤️

 

 

خودم رو واسه خیلی چیزها آماده کرده بودم ، واسه کلی حرف

در ماشین رو باز کرد و رو صندلی کناریم نشست .

کاغذی رو داد دستم

کاغذ رو گرفتم و تو دستم مچاله کردم

یه نفس عمیقی کشیدم و تو چشای گریونش که ملتمسانه نگام میکرد خیره شدم

اما باید می‌گفتم .

بی شرمانه نگاش کردم و گفتم :

دیگه ازت خسته شدم . دیگه نمیخوامت . دیگه واسم بی ارزشی

بابا به چه زبونی بگم دیگه فراموشم کن . میخوام واسه همیشه برم و ترکت کنم

کاغذ رو تو دستم فشار میدادم و هی می‌گفتم و دونه‌های اشک از چشماش جاری می‌شد

نمیدونم چی شد . ماشینی اومد و زد به ماشینم و دختره مرد

در حالی که بهت زده شده بودم . نامه مچاله رو باز کردم .

فقط یه جمله نوشته بود که دلم رو سوزوند و تا آخر عمرم خواهم سوخت…

“” ترکم نکن که میمیرم”